از ما بهترون 2|zahrataraneh - پاسخ 74

::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
زمان جاري : شنبه 23 تیر 1403 - 5:49 قبل از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
zahrataraneh آفلاين



ارسال‌ها : 179
عضويت: 19 /7 /1392
سن: 20
تشکرها : 23
تشکر شده : 148
پاسخ 74 : از ما بهترون 2|zahrataraneh

پست هفتاد و دوم از ما بهترون 2

****************************************

خطاب به رامبد میگم : باید بالاخره یه جوری گلیم خودمو از آب بیرون بکشم ، اگه اینطوری نبودم که تا حالا مرده بودم .

سکوت میکنیم . اما نگاه خیره ی رامبد رو حس میکنم . ظاهرا اونم از تغییرات خلقی من مطلع شده .

به رامبد میگم : عصر می خوام برم خرزهره پیدا کنم ، تو خونه بمون ، اگه مهین اومد پشت در نمونه .

-خرزهره ؟ برای چی؟

با بی حوصلگی میگم : می خوام یه خرزهره درست مثل اونی که جهانمیری داره درست کنم و جاشونو عوض کنم.

رامبد با ناراحتی میگه : چرا یه طوری حرف میزنی ؟ناراحتی یا خسته ؟

شیر

آبو میبندم و میگم و رو به رامبد میگم : تو چیکار به کار من داری ؟ مگه

تو میگی داری چیکار می کنی ؟ مگه من میدونستم تو از صبح تا حالا کجا رفته

بودی؟

-خب تو اصلا پرسیدی؟

-آره ....صب که ازت پرسیدم....

-خب اون صب بود ، الان پرسیدی از کجا میام ؟

-من گفتم که ....

-ببین تو الان پرسیدی؟

لحظه ای مکث میکنم و میگم : خب تا الان کجا بودی؟

-خشایثو دیدم ...

-خشایث؟!

-آره ، ...اون گفت که محافظ خونه تا 5 بعد از ظهر ای بین میره ، تا قبل از اون باید جا مونو عوض کنیم .

-کجا بریم؟

-اونش دیگه با من ، ولی باید یه جوری بریم که کسی متوجه رفتنمون نشه .

-دقیقا منظورت کیاس؟

-چه میدونم ، آرین ، مامورای سازمان ، شایدم دار و دسته ی غلام...

به طرف حوله ی روی اپن میرم و میگم : در واقع می خوایم از دست سازمان فرار کنیم ؟

رامبد لبه ی میز میشینه و میگه : به طور نا محسوس ......

-چطوری ؟ نکنه انتظار داری جیم شم؟

-نه ، باید صب کنیم تا این دختره که می گی بیاد.

-وای

رامبد ! خیلی بی ادبی ! اسمش مهینه .....میدون وقتی تو که برادر منی دوست

منو اینطوری خطاب میکنی برادر دوستای منم ، منو اینطوری خطاب میکنن؟

-ای بابا چقد گیر میدی ، همون مهین دیگه .....مگه تو دوستی داری که برادرشون یه همچین غلطی کنه؟

به طرف یخچال میرم و میگم : بله مهین دوست منه .....اون خیلی دختر خوبی بود ، از بس من باهاش بد اخلاقی کردم ، گذاشت و رفت.

*************************************

چهارشنبه 23 بهمن 1392 - 15:52
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش
تشکر شده تشکر شده: 1 کاربر از zahrataraneh به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:rezatak6 -