zahrataraneh
![]() ![]() ![]()
|
پاسخ 71 : از ما بهترون 2|zahrataraneh پست هفتادم از ما بهترون 2 *********************************** مطمئنم یه پژوهش تاریخی میشه . از جمله موضوعاتی که تصمیم دارم دربارش بنویسم همین جذابیت تو خالی دانشگاه برای نوجووناست . مگه این جا چی داره ؟ پسراش که صبحا با چشمای پف کرده میان و بعضیاشونم یه سر و وضع ناجالب و مسخره ای دارن . دخترا هم که همه مث هم شدن . استادا هم که اصلن حرفشونو نزن. یکی از یکی اعصاب خورد کن تر ،...انگار باباشونو کشتی ...یه درس درست و حسابی هم که به دانشجوهاشون نمیدن . ....در و دیواراشم که منو یاد خونه ی مرحوم عمه خانوم میندازه که حتی سلیقه نداشت یه عنکبوت لاغر مردنی تو طاقچه اش بذاره . . بی اعتنا به جهانمیری ، که با صدای کلفتش در حال سخنرانیه ، از در پایین کلاس وارد میشم . در طول عمرم کلاسی به این عجیبی ندیدم . صد رحمت به کلاسای پاسارگاد که توش جرات نفس گشیدن هم نداشتیم . کنار دختری میشینم . به علت آرایش زیاد ، قادر به دادن نمره به قیافه ی این دانشجوی عزیز نیستم! نگاهی به جهانمیری میندازم. ظاهرا به دلیل این که عینکشو نزده ، متوجه حضور من توی کلاس بی مزه اش نشده . در همین موقع سه تا پسر وارد کلاس درس میشن و پشت ردیف دخترا میشینن . درست پشت سر من . چون که من ردیف یکی مونده به آخریه کلاسم . امواج خباثت و شیطنت رو به سرعت دریافت میکنم ....این جا بوی جنایت میاد! رب ساعتی میگذره و صدای خمیازه کلاسو پز میکنه . یکی از پسرای پشت سرم میگه : چه کلاس جذاب و سرگرم کننده ای! جهانمیری بیچاره .....چقد با این کاپشن قهوه ای و ژاکت خاکستری زشت شده . ************************************** |
||||||||||
چهارشنبه 23 بهمن 1392 - 15:52 |
|