از ما بهترون 2|zahrataraneh - پاسخ 65

::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
زمان جاري : شنبه 23 تیر 1403 - 7:34 قبل از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
zahrataraneh آفلاين



ارسال‌ها : 179
عضويت: 19 /7 /1392
سن: 20
تشکرها : 23
تشکر شده : 148
پاسخ 65 : از ما بهترون 2|zahrataraneh

پست شصت و چهارم از ما بهترون 2

***************************************

خب

میتونم حدس بزنم که اون داره پیش خودش میگه این دختر ذره ای سلیقه نداره .

پسره ی پر روی بی ادب! خودشو در چه حدی میدونه که درباره ی من یه همچین

فکری میکنه؟ بلند شم بزنم تو گوشش ؟

گارسون که پسر چاقیه ، کنار میز می ایسته و قری به کمرش میده و میگه :چی میل دارین ؟

به سختی خنده ی خودمو کنترل میکنم . آرین با کمال خونسردی میگه : چی میخوری؟

از این که از من نظر میخواد خوشحال میشم و میگم : بستنی!

حتما دوباره داره پیش خودش فک میگه این دختره خله که می خواد تو این سرما بستنی بخوره .

برای خودشم قهوه سفارش میده . گارسون قرمیده و میره . به رفتن گارسون خیره ام که آرین میگه : تونستی خرزهره رو بدزدی؟

-نه، فقط تونستم ببینمش .

-میتونی ورش داری؟

-ورش دارم ؟ ورداشتنش کار سختی نیست . دزدیدنش کار سختیه ، چون توی یه گاو صندوقه ، توی طبقه ی بالای یه دانشگاه .

آرین با عجولی میگه : ینی می خوای ماموریتو پس بدی؟

-نه! معلومه که نه ! چی شده آرین ؟ امروز زیاد رو فرم نیستی ، نکنه خبری شده؟

-من فقط می خوام راحت حرفتو بزنی . اگه از پسش بر نمیای خودم انجامش بدم .

-نگران نباش ، دزدیدنش کار سختی نیست . البته به کمک شما هم نیاز دارم .

-چه کمکی ؟

-نقشه رو بعدا بهتون میگم، اول باید به سوال من جواب بدین .

-سوال؟

-شهین و آرین و مهین کجان ؟ چه بلایی سرشون آوردی ؟

آرین پوزخندی میزنه و میگه : از شهین و آرش خبری ندارم ، اونا دارن کاری رو که خشایث ازشون خواسته انجام میدن .

-و مهین ؟

-اون خودش خواست بره چون....

-بهش بگو برگرده .

-بی خیالش شو آنی ، اون خودش خواست که از ماموریت خط بخوره .

-خب! بهش بگو برگرده ، شرط من اینه .

آرین پشت چشمی نازک میکنه و میگه : تند نرو ، قرار نبود شرط بذاری .

-چه بلایی سر مهین آوردی؟

-بلایی سرش نیاوردم ، اون از دست تو فرار کرد .

عین

ماست به صندلی میچسبم . سریع خودمو جمع و جور میکنم و میگم : من باهاش بد

برخورد کردم ، بهش بگو برگرده آرین! نمی خوام خاطره ی بدی از من توی ذهنش

باشه و نسبت به همه ی جنا بد بین بشه .

آرین پوزخندی میزنه و میگه : چرا یه کاری می کنی که بعدش پشیمون بشی ؟

لحظه

ای به آرین خیره میمونم . دیگه دارم زیاده روی میکنم . این طور حرف زدنای

من فقط مال زمانیه که مخاطبم آرش باشه . این جوجه فکلی داره پاشو از گلیمش

دراز تر میکنه .

از جام بلند میشم و میگم : اون شماره ای بود که اولین بار باهاش بهم پیام دادی ، فقط از طریق اون تو جریان کارام قرارات میدم !

به

آرین فرصت حرف زدن نمی دم و از کافی شاپ میزنم بیرون . می تونم حدس بزنم

که هزاران فحش رکیک توی ذهن آرین قطار شده که مخاطب همه ی اونا منم ! واقعا

شانس آوردم که کتک نخوردم !

حتما

باید این قدرت نمائیمو برای آرش تعریف کنم ! خیالم از بابت شهین و آرش

راحته اگه واقعا تحت حمایت خشایثن . گرچه خشایث هم در آینده باید تاوان پس

بده .

******************************

چهارشنبه 23 بهمن 1392 - 15:49
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش