zahrataraneh
![]() ![]() ![]()
|
پاسخ 47 : از ما بهترون 2|zahrataraneh قاشقی رو برمیدارم و شام خودمو به وقت دیگه ای موکول میکنم تا دهن رامبد از دیدن سالاد اولویه آب نیوفته . به هال بر میگردم . رامبد روی میز خم شده و تند تند به برگه هاش ، یادداشت هایی رو اضافه میکنه . قاشقو به طرفش میگیرم و میگم : درباره ی خرزهره بگو ، سازمان اونو برای چی می خواد؟ رامبد در حالی که سر پوره ی سیب زمینی رو باز میکنه ، میگه : سازمان میگه اون پادزتن دز نهاییه. توی فکر فرو میرم . پادتن نهایی ؟ مگه دز نهایی پادتن داره ؟ پادتنی که بشه دوباره باهاش جن شد ؟...مگه میشه ؟ ...جهانمیری چطوری درستش کرده ؟ رامبد ادامه میده : ما تازه داریم می فهمیم که جهانمیری با غلام دستش توی یه کاسه بوده . تو فک کردی ساحل چطوری حاضر شد خودشو به غلام ببخشه ؟ -خب معلومه ، چون افسرده بود. رامبد پوزخندی میزنه و میگه : فک کردی هر کی افسرده بشه دیگه غلام هجی صاحابش شده؟ -مگه نشده ؟ -می دونی داستان چی بوده ؟ در اصل جهانمیر به ساحل پیشنهاد میکنه که یه مدتی تبدیل بشه به یه روح سرگردون ، ساحل هم که کلا دنبال یه راه فرار از شهر و دیار و خونه و زندگیش بوده با پیشنهاد جهانمیری موافقت میکنه . -وای! چه کار احمقانه ای! رامبد در حالی که قاشقش رو پر از پوره میکنه ، میگه : احمقانه ترش زماینه که یکی از مامورای غلام ، 12 روز تموم نقش ساحلو بازی میکرده . جهانمیری اصلن خبر نداشته که دانشجوش توسط غلام هجی کشته شده و ساختن پادزهر دیگه فایده ای نداره . با تعجب میگم : غلام ساحلو کشت ؟ -آره ، درست اون موقع که ساحل یه روح سرگردون بود . حالا هیتلر ، ینی همون جنی که داشت نقش ساحلو بازی میکرد زندانی شده و تو باید قبل از این که دست غلام هجی به اون خرزهره برسه ، به دستش بیاری . ما حدس میزنیم که غلام هنوز از لو رفتن نقشه اش خبر نداره . -پس آرش و شهین چی ؟ اونا بیخودی رفتن کویت ؟ -معلومه که نه ، همایون کم کم ما رو به سر شاخه های جن گیر میرسونه . خودتو زیاد درگیر این مسائل نکن . راستی پوره دوس داری؟ اصلن حواسم نبود که به تو هم بدم . -نه ممنون ، میل ندارم ، راحت باش عزیزم. لحظه ای رامبدو تنها میذارم و به اتاقم بر میگردم . سعی می کنم که از هر طریق ممکن با شهین یا آرش تماس بگیرم . ذهنم درگیر این دو نفره . یه حسی بهم میگه جای مهین امنه . اون همیشه خودشو تو یه حاشیه ی امن قرار میده . |
||||||||||
چهارشنبه 16 بهمن 1392 - 20:59 |
|
![]() |
1 کاربر از zahrataraneh به خاطر اين مطلب مفيد تشکر کرده اند:rezatak6 - |