از ما بهترون 3 | zahrataraneh - پاسخ 3

::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
زمان جاري : یکشنبه 17 تیر 1403 - 1:29 قبل از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
zahrataraneh آفلاين



ارسال‌ها : 179
عضويت: 19 /7 /1392
سن: 20
تشکرها : 23
تشکر شده : 148
پاسخ 3 : از ما بهترون 3 | zahrataraneh

به نام خدا

پست سوم از ما بهترون 3

حالا

به چهره ی واقعیم بر میگردم . خوشحالم که هنوز خودمو فراموش نکردم . من

همون آنیای یه سال پیشم که تو یه خونه ی مشترک با آدما زندگی میکرد . من

همون انیایی ام که اونو از دنیای خودش بیرون انداختن تا بتونن به همه ثابت

کنن که وارد شدن به دنیای آدما برای ما کار سختی نیست .

من

همون آنیام که همه اونو یه دیوونه فرض کردن . البته دیگه هیچ کدوم از اینا

مهم نیست ، چون من الان یه سال بزرگتر شدم . به عنوان 10 دختر زیبای هوازی

شناخته شدم و جزء 100 زن ثروتمند دنیا شناخته شدم .

چرخی

توی اتاق میزنم و بوت آلبالویی مو از پام در میارم . بارونی مشکی رنگمو از

کمد بیرون میارم و بلافاصله بعد از پوشیدنش ، به مقصد خونه جیم میشم .

بار

دیگه به نمای شکلاتیه منزل شخصیم نگاه میکنم . به طرف پنجره ی بزرگ توی

هال میرم که تمام شهر اسپرایت سیتی (sprite city) رو به نمایش میذاره .

مسیرای معلق در هوا که محل عبور ترن های هوایی هستن ، به سرعت رنگ عوض

میکنن . نور چراغ کومولوس های تک دینام تا این جا میرسه .

با

شروع شب ، چراغای جن نمای آسمون خراش ها به سرعت روشن میشه . عده ای پسر

جوون خاک زی و گیاه زی که اصلا تو حال خودشون نیستن ، با یه کومولوس

آلبالویی ، به سرعت از جلوی پنجره رد میشن . صدای خنده های وحشتناکشون لحظه

ای منو می ترسونه ، اما قبل از این که بتونم واکنشی نشون بدم ، اونا رفتن .

از جلوی

پنجره کنار میرم . توی آشپزخونه برای خودم قهوه ی گرم با شکلات داغ آماده

میکنم . توی کل اسپرایت سیتی ، کسی نیست که از قهوه ی مارک Any نخوره .

به

چهره ی بشاش خودم ، روی شیشه ی قهوه ی نسابیده پوزخند میزنم . اون رژ لب

قهوه ای واقعا ایده ی مسخره ای بود . اگر این قهوه ، فروشی هم داشته به

خاطر لبخند جذاب من بوده !

به هال بر میگردم . روی کاناپه ی بزرگ آب اناریم میشینم و کنترل تی وی جن نما رو از روی میز بر میدارم .

توی

اون زمانی که من توی پاسارگاد وقت میگذروندم ، بسیلیس ، زیباترین بازیگر

دنیای اجنه ، پیگیر قانونی کردن فروش تی وی های جن نما بود . بسیلیس بود که

هنر های تصویری رو رواج داد و حالا من دارم نون خشکامو توی این هنر نم

میدم .

پا

روی پام میندازم و شبکه ها رو با بی حوصلگی جا به جا میکنم . تکرار قسمت 74

قلب های مفقوده رو از شبکه ای محلی نگاه میکنم . به خاطر مشغله موفق به

دیدن فیلم نمیشم . جرعه ای از قهوه مو سر میکشم .

سکانسی

رو نشون میده که پرستو با آکام به هم زده و داره تو بغل من گریه میکنه .

با کمال بی احساسی اونو بغل میکنم و به نقطه ی نا معلومی خیره میشم .

دوربین روی صورتم زوم میکنه . پرستو سرشو رو شونه ی من گذاشته و هق هق

میکنه . یادمه برای ضبط این سکانس یک ظهر تا عصر وقت گذاشتیم ، چون هر بار

پرستو موقع گریه کردن فین فین مسخره ای می کرد که دیگه داشت حال منو هم به

هم میزد .

چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 - 19:04
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش