از ما بهترون 3 | zahrataraneh - پاسخ 2

::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
::: در حال بارگيري لطفا صبر کنيد :::
زمان جاري : یکشنبه 17 تیر 1403 - 2:01 قبل از ظهر
نام کاربري : پسورد : يا عضويت | رمز عبور را فراموش کردم
zahrataraneh آفلاين



ارسال‌ها : 179
عضويت: 19 /7 /1392
سن: 20
تشکرها : 23
تشکر شده : 148
پاسخ 2 : از ما بهترون 3 | zahrataraneh

پست دو/2

-کات!

صدای بیژن ، کارگردان فیلم ، توی کافه می پیچه .اوف ، خدارو شکر! دیگه

خستهام شده بود. بلاخره بعد ازچهار بار برداشت، به این یکی انگار راضی شد.

به طرف بیژنمیرم . لبخند پیروزمندانه ای روی لب داره .با اون موهای بلند

جوگندمیش!... چقدر از جنایمو بلند بدم میاد ولی این یکی رو مجبورم تحمل

کنم... با اون عینک صورتیش !.... واقعا میگندوره آخر زمون شده، جنا باور

نمیکنن واگرنه تا چند سال پیش کی از این خبرا بود که یهجن هوازی از این

کارا بکنه؟! حالا شاید اون گیاه زیای پرمدعا این کارو میکردن و الکیکلاس

واسه خودشون میذاشتن ولی ما هوازیا از این قرتی بازیا نمیکردیم که! حالا

همه یاینا به کنار واقعا روش میشه ...مثلا کارگردان سریالی به این معروفیه .

بلاخره اونعینک کذاییشو از رو چشماش برداشت. فک کنم از مدل نگاه من به

عینکش تا حالا فهمیدهباشه ازش خوشم نمیاد واسه همینم هر وقت من میرم کنارش

اون بشقابو از رو چشمای ریزشکه انگار هیچ سفیدی نداره و همش مردمک سیاهه

برمیداره ... گفتم چشماش،... واقعاوقتی به چمشاش نگاه میکنم احساس میکنم

برق میزنن اینا هم حتما به خاطر افکار پلیدینکه تو سرش داره ! درست مثل برق

چشم روباه مکار داخل پینوکیو!

بیژن: عالی بود آنی ! عالی بودی!

سینا ، همکار بیژن ، که یه جن دو رگه ی گیاه زی و هوا زیه ، بالبخندی

شیطانی که با اون سعی داره چهره بی حالتشو مثلا روح ببخشه به بهرام

اشارهمیکنه و میگه : این پسره زیادی سرش شلوغه .

بیژن دستی توی موهای بلندش میکشه ومیگه : متوجه شدم بعضی از دوس دختراش اونو آکام صدا می زنن ، به نظر تو این مسخرهنیست آنی ؟

شونه ای بالا میندازم و میگم : طبیعیه ، اونا فقط ما رو توی فیلم میبینن ،

خود منم وقتی تو خیابونم ، السا صدا می زنن . دیگه عادت کردم .

بیژن وسینا لبخندی میزنن . سینا هنوز با لبخند شیطانیش حرکات مسخره ی بهرام

رو زیر نظرداره کاملا مشخصه . که چقدر به بهرام حسودی میکنه البته خوب

بعضی مواقع منم بهبهرام حسودی میکنم چون واقعا خوبه پس زیاد حسودی سینا مهم

نیست ولی خوب اونم زیادبد نیست فقط همش خودشو با بهرام مقایسه میکنه.

بیژن : خودت چی ؟ تا چه حد بهطرفدارات نزدیک میشی ؟

کمی فک میکنم و میگم : فعلا تا فیلم تموم نشده نمی خوامزیاد از خودم و

زندگیم بدونن ، ترجیحا منو السای فیلم قلب های مفقوده بدونن بهتره .

مشخصا هم همین درسته یه درصد فک کن بفهمن من آنیام .... همونی که دنیای

آدما رو بهجنا ترجیح داد ، همون که اتهام خیانت داشت و ... اگه بفهمن دیگه

کی طرفدارم میمونه؟اونوقتم حتما نقشمو میدن به یه جن گیاه زی از دماغ فیل

افتاده.اه اه اه اینم سوالتو از من میپرسی؟

بیژن کاغذاشو از روی میز جلوی پاش بر میداره و میگه : که اینطور ، تو

بهترین و زیبا ترین بازیگری بودی که تا حالا باهاش همکاری داشتم ، بهترهبری

لباساتو عوض کنی ، برای امروز کافیه .

لبخندی میزنم. تو دلم بهش میگم اینونگی چی بگی دیگه ؟و در حین رفتن به اتاق پرو ، چند خسته نباشید از پشت صحنه ای هامیشنوم .

البته به ضمیمه ی پچ پچ های آتشینشون بعد از رد شدن من . واقعا چقدهمه ی

جنا حسود شدن ! انگار جاشونو غصب کردم خوبه من تست دادم و از بند پ هم

هیججای کارم استفاده نکردم. بلاخره وارد اتاق میشم . بلافاصله پالتوی خز

نقره ای رو ازتنم بیرون میارم و روی چوب لباسی میندازم ....اه... دیگه

داشتم توش خفه میشدم. نمیدونم چهاصراریه تو دل تابستون ادا در بیاریم که

مثلا زمستونه!

کیفمو روی میز پرت میکنمو دستمال سفیدرنگی رو از روی میز گریم بر میدارم و کیلو کیلو لوسیون و رنگ رو ازروی صورتم پاک میکنم.

چهارشنبه 03 اردیبهشت 1393 - 19:04
ارسال پيام نقل قول تشکر گزارش